پیامدهای اقتصادی صلح: از شکنندگی سیاسی-اقتصادی تا رویاهای مدینۀ فاضله

دکتور محمد عمر جویا

برداشت عمومی از روند صلح با طالبان چنان است که گویا صلح گره­گشای همه دشواری­ها و مشکلات سیاسی و اقتصادی ما خواهد بود. و به مجردِ دست­یابی به صلح، فعالیت­های اقتصادی خودبه­خود از سر گرفته خواهند شد و اشتغال و سرمایه­گذاری دوباره بهبود خواهند یافت. اما چنین برداشتی از نقطه نظر کارشناسی اقتصادی تا چه حدی واقع­بینانه و مستدل است؟!

گفتگوهای صلح میان طالبان و ایالات متحده امریکا از بیشتر از یک سال پیش بدین­سو جریان دارند. گزارش­های اخیر مطبوعاتی حاکی از آن اند که روند گفتگوها شاید یک­بار دیگر نزدیک به نهایی شدن باشد، و طرفین مذاکره ممکن در یک­قدمی امضای موافقت­نامه قرار داشته باشند. پس از موافقت دوجانبه میان ایالات متحده و طالبان، گفتگوهای مستقیم میان مردم افغانستان و گروه طالبان آغاز خواهد شد که ممکن چندین ماه یا حتی چند سالی را در بر گیرد.

از سال 1393 (2014 م) بدینسو، عملکرد اقتصادی افغانستان ناگوار و رو به وخامت بوده است. رشد اقتصادی که تا سال 1392 به نرخ میانگین 9 درصدی می­رسید، به حدود 2 درصد در پنج سال اخیر کاهش یافته است. و این منجر گردیده است که درآمد سرانه از 637 دالر به 521 دالر کاهش یابد، و میزان فقر از سطح 38 درصدِ جمعیت در سال 1391 به 55 درصد در سال 1396 افزایش یافت. همچنان میزان بیکاری (بشمول کم­کاری یا مشغولیت ناقص) در این مدت سیر صعودی پیموده و از میزان 17.6 درصد به 39.5 درصد میان سال­های 1391 و 1396 افزایش یافته است.  شاخص­های توسعوی نیز، مانند میزان مرگ و میر مادران و نوزادان یا میزان شمولیت در تعلیمات ابتدایی، سیر نزولی داشته است.

خلاصه، سال 1393 مقطع برگشت در سیر رشد اقتصادی و پیشرفت توسعوی افغانستان بود. این مقطع زمانی مصادف بود با پایان روند انتقال امنیتی (یعنی خروج بخش بزرگی از نیروهای خارجی از افغانستان)، برگزاری انتخابات سال 1393 و به­میان آمدنِ حکومت وحدت ملی، و تشدید ناامنی­ها و جنگ در کشور که تلفات افراد ملکی و نظامی به سطح بی­پیشینه­ای در 18 سال پسین رسید. این سه عامل منجر گردید که تقاضای داخلی در کشور به شدت کاهش یابد و اعتماد و اطمینان متشبثین و مستهلکین به شدت تضعیف گردد. بروز بحران اعتماد در پی نامعلومی سیاسی از یک سو، و تقاضای داخلی کم­رنگ از سوی دیگر، باعث شد تا سرمایه­گذاری خصوصی و فعالیت­های اقتصادی کاهش یابند که بالنوبه فقر و بیکاری به حد بی­پیشینه­ای افزایش یافتند.

متأسفانه که در پنج سال اخیر، با وجود تلاش­های گوناگون از جانب دولت، همانند آغاز برنامه «اشتغال برای صلح» در سال 1394 که از طریق آن رئیس جمهور وعدۀ اعمار صدها بند آبی در کشور و ایجاد ملیون­ها فرصت­ کاری را برای جوانان داد، اعتماد و اطمینان در اقتصاد کشور هنوز هم اعاده نگردیده و تقاضای داخلی همچنان به پائین­ترین سطح باقی مانده است. دلیل آن تداوم نامعلومی سیاسی در نتیجۀ تصامیمی بود که جو سیاسی کشور را به شدت بی­ثبات ساخته است. همچنان افزایش ناامنی و جنگ بر این روند تأثیر مضاعف گذاشت. از همین رو، رشد اقتصادی در کشور به صفر تقرب یافت، یا هم – در خوش­بینانه­ترین فرضیه – به میزان پائین­تر از رشد جمعیت اُفت کرده است.

در چنین حالتی، اعلام موفقانۀ صلح به تنهایی خود کفایت نمی­کند تا اعتماد متشبثین دوباره اعاده گردد و تقاضای داخلی باز احیاء شود. بلکه صلح در ذات خود یک سلسله نگرانی­های دیگری را برای متشبثین در پی دارد، و آن این­که طالبان چه تعهدی برای بهبود یا حداقل حفظ شرایط مناسب برای کاروبار و تجارت دارند؟!

تا هنوز، متأسفانه هیچ حرفی از اجندای اقتصادی در گفتگوهای صلح نرفته است. این­که موقف طالبان برای دریافت کمک­های مالی بین­المللی چیست، معلوم نیست. این­که طالبان به تعهدات تجاری بین­المللی و حفظ روابط با مؤسسات مالی بین­المللی چون بانک جهانی و صندوق بین­امللی پول پابند می­باشند یا خیر، این­که شرایط مناسب را برای سرمایه­گذاری خصوصی حفظ میکنند یا نه، این­که با تداوم کار بانک­های تجارتی (از لحاظ موضوع سود و ربا) مشکلی نمی­داشته باشند یا خیر، و این­که به یک سیستم واحد، منسجم و با ثبات مالیه­دهی پابند می­باشند یا نه – پرسش­هایی اند که برای اعاده اطمینان متشبثین اهمیت به­سزا دارند.

افزون بر این همه، آنچه که پیامد اقتصادی صلح را بسیار امیدوارکننده نمی­سازد موضوع خلای مالی در کشوریا نیازمندی ما به کمک­های مالی بین­المللی است. حدود 60 درصد بودجه دولت یا حدود 75 درصد مصارف عامه در کشور (که شامل مصارف داخل بودجه و مصارف خارج بودجه میگردد) توسط کمک­های مالی بلاعوض تأمین میگردد. فعلاً کل مصارف عامه (بشمول مصارف خارج بودجه که مستقیماً از جانب دونرها و موسسات غیردولتی تأمین میگردند) بالغ بر 10 ملیارد دالر میشود، درحالیکه عواید مالی ما تنها تا حدود دونیم ملیارد دالر می­رسد. یعنی متباقی 7.5 ملیارد دالر مصارف عامه – که به تناسب 37.5 درصد تولید ناخالص داخلی میرسد – توسط کمک­های مالی بین­المللی تمویل میگردد. پیش­بینی­ها و تحلیل­های بانک جهانی و انستیتوت البیرونی حاکی از آن اند که این خلای مالی الی سال 2030 میلادی تنها تا 18 درصد تولید ناخالص داخلی پائین خواهد آمد، اما باز هم این مقدار معادل 7.5 ملیارد دالر خواهد بود.

پس افغانستان تا سال­های متمادی وابسته به کمک­های مالی بلاعوض خارجی باقی خواهد ماند. اما پرسشی که فعلاً از همه مهم جلوه می­کند اینست که آیا طالبان به عمق این فاجعه پی می­برند؟ آیا طالبان آگاهی و معلومات لازم و درستی را در مورد سطح وابستگی ما به کمک­های خارجی دارند؟ اگر دارند، دپلوماسی بین­المللی طالبان در قبال دریافت کمک­های مالی خارجی – خاصتاً از بزرگترین اعانه­کنندۀ ما یعنی ایالات متحدۀ امریکا – چه است؟ طالبان موضع فکری و ایدیولوژیک خود را در این رابطه – یعنی دریافت کمک­های مالی از جانب همان کشوری که برضد آن اعلان جهاد نموده اند – چگونه وفق و سازگاری می­بخشند؟

به هر حال، معلوماتی که انستیتوت البیرونی از بحث­ها در حلقات کشورهای دونر دارد این است که تداوم کمک­های مالی از جانب جامعه جهانی هم بر تعهد طالبان (و حکومت آینده) برای حقوق زن، حقوق بشر، مبارزه با فساد، و کاهش بخشیدن فقر مشروط خواهد بود.

در نهایت، آگاهی درمورد وضعیت مالی کشور تنها برای طالبان مستلزم نیست، بلکه افراد اشتراک­کننده در مذاکرات صلح از جانب دولت و مردم افغانستان نیز باید در مورد چالش­های مالی و خلای مالی دولت آگاهی کامل داشته باشند تا مبادا به تعهداتی و رشوه­های اقتصادیی به طالبان تن دهند که وضعیت مالی ما را بیش ازین متضرر سازد. هرگونه تعهد برای پروژهای زیربنایی، برنامه­های اشتغال برای جنگ­جویان طالبان، یا برنامه­های توزیع پول باید نخست از جانب دولت (یا کارشناسان مالی) دقیقاً برآورد و محاسبه شود تا اطمینان حاصل گردد که در درازمدت بر پایداری مالی افغانستان تأثیر منفی نخواهند داشت.

این­ها همه مواردی اند که برای اعادۀ اطمینان و اعتماد متشبثین و احیای رشد اقتصادی در کشور حیاتی اند. باید همزمان با مذاکارت صلح، گفتمانی روی این پرسش­ها ایجاد گردد تا باشد که موافقتنامه صلح نه تنها برای ثبات سیاسی کشور ممد تمام گردد بلکه برای احیاء و ثبات اقتصادی کشور نیز سودمند تمام گردد. با آن هم، نباید توقع داشت که افغانستان یک­شبه از مشکلات اقتصادی پا برون نهد، بلکه شکنندگی وضعیت در کشور برای سال­های متمادی باقی خواهد ماند؛ اقتصاد بزرگ غیرقانونی (تولید و تجارت مواد مخدر)، نهادهای ضعیف، فساد اداری گسترده، افزایش جمعیت جوانان (سالانه حدود 500 هزار جوان وارد بازار کار در افغانستان می­شود)، و رقابت­های ژیوپولیتیک کشور ما را برای مدت­های طولانی زیر تهدید نگه می­دارد. پس باید واقع­بینانه بر آینده نگریست و تحقق صلح نمی­تواند کشور شکننده­ای چون افغانستان را آناً به مدینۀ فاضله مبدل سازد.

(این مقاله نخست در روزنامۀ هشت صبح به نشر رسید.)